خداحافظی به عبارتی دیگر
عضویت در سایت
- برای مطلع شدن از اضافه شدن مطالب جدید به سایت در خبرنامه عضو شوید .
محل کد خبرنامه
مطالب قبلی
نویسندگان وبلاگ
لوگو دوستان

لوگو دوستان
جستجو در وبلاگ

آرشیو وبلاگ

» خداحافظی به عبارتی دیگر

خداحافظی را اصلن دوست ندارم، نه به این دلیل که چون خداحافظی‌ست و رفتن! بلكه به این خاطر كه خداحافظی می‌طلبد تا واژه‌ها از جنس احساس باشد و یک نيروی ناشناخته درونی دارم كه از صبح تا شب بيكار نشسته و به هیچ دردی نمی‌خورد جز اینکه به محض شنيدن يا گفتن حرف‌هايی از جنس احساس، مرا مسخره كند! راستش من هم نمی‌خواهم زياد بهانه دستش بدهم...

خيلی دلم می‌خواست خداحافظی‌ام حالا که از جنس احساس نيست لااقل از جنس آرامش باشد ولی هر چقدر هم برای انجام كارهای پايان سال عجله كنم مثلن ۵ ام اسفند خانه تكانی‌ام تمام شده باشد، تا دهم رخت و لباس بچه‌ها و چند تايی هديه خريده باشم، از سحر جون وقت قبلی گرفته باشم، از چند روز قبل از سفر چمدان ببندم و حتی خط تای روسری‌ بنفش‌‌ام را اتو كرده باشم،... باز هم اداره برايم خواب‌هايی می‌بيند كه بايد بدوم... همه تست‌هایی که فقط سالی یک بار باید انجام شود را نگه‌داشته‌اند برای اين هفته، هر چه فاكتور بوده كه باید سند بزنم را امروز تحويلم ‌داده‌اند، آمار و كپی سوابق يك سال گذشته را برای تهيه گزارش آخر سال از من می‌خواهند، نامه‌هايی كه هميشه جلوی چشمم بوده همين امروز گم شده‌اند، آشنايی كه قول بليط هواپيما داده بود را پيدا نمی‌كنم، بايد دنبال آشنايی كه قول بليط قطار داده بدوم، ماشينم در دو هفته گذشته يك‌‌ روز در ميان مرا وسط خيابان جا گذاشته و رفته نمايندگی، می‌گويند به نفع‌ات است اين طرف سال بفروشی‌اش و بايد برای آن هم بدوم، ديروز معلم‌ها با ايما و اشاره به بچه‌ها تفهيم كرده‌اند كه نروند مدرسه و مدارس از ديروز تعطيل شده، فردا بايد دنبال گرفتن پيك نوروزی هم بدوم، يك جعبه ۶ - ۷ تايی مرغ زربال يخ‌زده داده‌اند دست‌مان كه بايد بروم خرد كنم و در فريزر جاسازی كنم، اگر بشود، با پختن و فريز كردن دو سه نوع خورش دلسوزی‌ام را نسبت به تنهايی آقای خانه نشان بدهم، چند تا هديه كوچك برای تعدادی از كاركنان خدماتی اداره بگيرم، از وسوسه خريد مودم وايمكس ايرانسل كه فقط تا فردا تخفيف ۵۰ درصدی دارد نمی‌توانم بگذرم، بدترين قسمت‌اش اينكه در محل كارمان رسم است بايد با چند نفر حضورن خداحافظی بكنم، ...

خيلی دوست داشتم با آرامش به تك‌تك دوستانم سر می‌زدم و با كامنت حضوری خداحافظی می‌كردم ولی با اين دويدن‌ها مگر می‌شود! ديدار مجدد باشد برای وقتی كه كليد اتاق كارم را پرت كنم روی پيشخوان نگهبانی، دست بچه‌ها و دسته‌ی چمدان را بگيرم، بروم، به مقصد برسم، يك نفس راحت بكشم، و در اولين جايی كه بشود با مودم وايمكس به نت متصل شد دوباره اينجا باشم... فعلن خداحافظ   

عیدی

این هم اولین و به احتمال زیاد آخرین هدیه‌ای که امسال از طرف مدیر شرکتی که گاهی با آنها همکاری می‌کنم به عنوان عیدی گرفتم. به احتمال زیاد ادکلن باید باشه ! 

پ.ن ـ درست حدس زده بودم: GIVENCHY بود 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: سارینا خوشگله تاریخ: چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لینک ثابت